بریکس و نظم نوظهور چندقطبی
موسسه کلینگندال هلند در گزارشی با عنوان بریکس و نظم نوظهور چندقطبی می نویسد این گروه - که در ابتدا شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی بود - در سالهای 2024 و 2025 به طور تصاعدی گسترش یافته است. چهار عضو رسمی جدید شامل مصر، اتیوپی، ایران و امارات متحده عربی، در اول ژانویه 2024 و اندونزی یک سال بعد به آن پیوستند. عربستان سعودی در وبسایت بریکس به عنوان عضو کامل فهرست شده اما هنوز رسماً عضویت را نپذیرفته است. علاوه بر این، بریکس در آخرین اجلاس بریکس در کازان (روسیه- اکتبر 2024) در مجموع از سیزده کشور شریک جدید برای پیوستن به این گروه دعوت کرد. در نهایت، حدود 40 کشور دیگر علاقه خود را برای پیوستن به این گروه ابراز کردهاند.
بریکس: دستاوردها و ویژگیهای آن
بریکس رسماً در سال ۲۰۰۹ با هدف تبدیل رشد اقتصادی خود به یک توان بازیگری در صحنه جهانی تأسیس شد. بنابراین، جاهطلبیهای رسمی آن بر پایه تغییر شکل نظم اقتصادی جهانی برای نمایندگی بهتر منافع کشورهای نوظهور و در حال توسعه، با ترویج همکاری، توسعه و حاکمیت قرار گرفته است.
بریکس این جاهطلبیها را از دو طریق اصلی دنبال میکند: اول، با تقویت رشد اقتصادی متقابل بین اعضای بریکس و سایر کشورهای در حال توسعه. دوم، با تلاش برای اصلاح نهادهای جهانی به رهبری غرب مانند شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSC)، بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول (IMF). برای عملیاتی کردن این جاهطلبیها، بریکس 3 سازوکار جایگزین ایجاد کرده است:
بانک توسعه جدید (NDB) که برای تأمین نیازهای مالی خاص اقتصادهای نوظهور تأسیس شده اگرچه مقیاس و کاربرد جهانی آن تا به امروز نسبتاً محدود است (39 میلیارد دلار برای 120 پروژه).
ترتیبات ذخیره احتیاطی (CRA): با ظرفیت 100 میلیارد دلار برای تأمین نقدینگی اضطراری ایجاد شده هرچند هنوز فعال نشده است.
BRICS Pay: به عنوان یک سیستم پرداخت طراحی شده برای دور زدن سلطه دلار آمریکا و تقویت حاکمیت مالی معرفی شده است.
علاوه بر چنین نتایج ملموسی، BRICS در توانایی خود برای گرد هم آوردن کشورهایی با ارزشها، جهانبینیها و سیستمهای سیاسی و اقتصادی اساساً متفاوت بر اساس سودمندی مشترک به جای ارزشهای مشترک، بسیار موفق بوده است. این رویکرد عملگرایانه، آن را به گزینهای جذاب برای اقتصادهای نوظهوری تبدیل میکند که به دنبال عاملیت، مشارکت و ثبات غیررسمی در جهانی چندقطبی هستند. بر این اساس، میتوان گفت جذابیت اصلی عضویت BRICS در عملگرایی اقتصادی، استقلال استراتژیک و چندجانبهگرایی فراگیر آن نهفته است. مزایای کلیدی عبارتند از:
فراهم کردن جایگاهی برای کشورهای شرکتکننده در میز مذاکره - یعنی داشتن توانایی روشن کردن خواستهها و ترجیحات خود،
مزیت انتخاب یا جایگزینها، بهویژه در مورد مکانیسمهای امنیت مالی. از طریق NDB و CRA، اعضا به بودجه زیرساختی و پشتیبانی نقدینگی اضطراری دسترسی پیدا میکنند - که برای کشورهایی که با تحریم یا بیثباتی ارزی مواجه هستند، حیاتی است.
کاهش وابستگی بیش از حد (ادراک شده) به نهادها و سازمانهای تحت رهبری غرب و دلار آمریکا.
مشارکت در ابتکاراتی که با هدف کاوش و آزمایش راههای جایگزین برای انجام چندجانبهگرایی، توسعه و همزیستی انجام میشود؛ راههایی که کشورهای در حال توسعه ممکن است احساس کنند برای شرایط خاص خود مناسبتر هستند.
این مزایا در کنار هم، عضویت در بریکس را به گزینهای جذاب برای اقتصادهای نوظهوری تبدیل میکند که به دنبال بازیگری، مشارکت و ثبات غیررسمی در جهانی چندقطبی هستند. به این ترتیب، گروه بریکس با سایر بلوکهای منطقهای یا جهانی مانند OECD، G20 و ناتو تفاوت قابل توجهی دارد. برخلاف OECD که از کشورها میخواهد قوانین و سیاستهای خود را با استانداردهای آن هماهنگ کنند، عضویت در بریکس چنین شرایطی را تحمیل نمیکند و نشاندهنده ترجیح عدم مداخله است. کشورهای بریکس با وجود غیبت گاه به گاه رهبران کلیدی، قصد دارند قدرت جهانی را به سمت کشورهای جنوب جهان سوق دهند و بر دستور کار G20 تأثیر بگذارند.
علاوه بر این، بریکس یک اتحاد نظامی مانند ناتو نیست، بلکه گسترش آن از نظر استراتژیک مهم است زیرا بریکس چیزی را ارائه میدهد که میتوان آن را «پناهگاهی» برای کشورهایی نامید که مایل به انتخاب بین چین و ایالات متحده نیستند. علیرغم اختلافات داخلی، آنچه کشورهای بریکس را متحد میکند، مخالفت مشترک آنها با نظم بینالمللی لیبرال به رهبری غرب است و در عوض، هدف آنها ایجاد یک نظم جهانی پساغربی است که طیف گستردهای از دیدگاهها را در خود جای دهد.
هم هلند و هم اتحادیه اروپا در حال حاضر با کشورهای عضو بریکس به صورت جداگانه تعامل دارند، اما فاقد یک سیاست واحد برای کل گروه هستند. اتحادیه اروپا در درجه اول از طریق گروه ۲۰ با کشورهای بریکس تعامل دارد، در حالی که هلند از طریق اتحادیه اروپا و به عنوان مهمان در اجلاسهای گروه ۲۰ شرکت میکند. علاوه بر این، استراتژیهای هند و اقیانوسیه و آفریقا - که توسط هلند و اتحادیه اروپا منتشر میشود - با بسیاری از کشورهای بریکس سروکار دارد و بر توسعه اقتصادی، کاهش فقر و حقوق بشر تأکید دارد. علاوه بر این، هلند با آسهآن و سیاست «تعامل پیشرفته» که هدف آن تشدید روابط خارج از اروپا است، همکاری دارد.
پیامدهای کلیدی گسترش بریکس برای اتحادیه اروپا و هلند:
برای اتحادیه اروپا، گسترش بریکس به دو دلیل اهمیت دارد:
اول: با توجه به تغییرات اخیر در سیاست خارجی ایالات متحده، ظهور یک جهان چندقطبی و پساغربی را تسریع میکند. این امر مستلزم آن است که اتحادیه اروپا به سرعت مشارکتهای استراتژیک و اقتصادی خود را متنوع کند تا به عنوان یک بازیگر جهانی مرتبط و مؤثر باقی بماند.
دوم: «مطلوبیت مشترک» که بریکس خود را بر آن بنا نهاده، به طور کلی منعکس کننده منافع و اولویتهای کشورهای در حال توسعه یا غیرغربی است. در جهان چندقطبی که اتحادیه اروپا را مجبور به تنوع بخشیدن به مشارکتهای خود میکند، اتحادیه اروپا ترغیب میشود که پیشنهاد خود به کشورهای جنوب جهان را دقیقاً بر اساس همان «مطلوبیت مشترک» قرار دهد. تنوعبخشی مؤثر باید شامل تعامل موفق با بریکس باشد: اعضا و شرکای آن حدود ۴۵ درصد از جمعیت جهان و ۴۱ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی (برابری قدرت خرید) را تشکیل میدهند و این اعداد با گسترش بیشتر، فقط افزایش خواهند یافت.
موسسه کلینگندال 3 پیامد زیر را برای اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن برجسته میکند:
افزایش توانایی پذیرش جهانبینیهای مختلف: در جهانی که به طور فزایندهای چندقطبی و پساغربی میشود، به اتحادیه اروپا توصیه میشود که به جای «ارزشهای مشترک» بر «منفعت مشترک» تمرکز کند. این امر، از جمله موارد دیگر، مستلزم پذیرش شیوههای غیرغربی توسعه و همکاری است. در عین حال، اتحادیه اروپا به عنوان یکی از «قطبها» در واقعیت چندقطبی نوظهور، باید به ارزشهای لیبرال خود اطمینان داشته باشد و به طور قانعکنندهای از آنها در قاره اروپا محافظت کند. با پذیرش جهانبینیهای دیگر، اتحادیه اروپا میتواند به طور متقابل از قدرتهای دیگر - از جمله کشورهای بریکس - بخواهد که به جهانبینیهای او احترام بگذارند.
ایجاد تعادل مجدد در معاملهگرایی و ارزشها در سیاست خارجی: در واقعیت چندقطبی نوظهور، تنوعبخشی به مشارکتهای استراتژیک و اقتصادی ضروری است. با این حال، با دنبال کردن این تنوع توسط بسیاری از کشورها، تعداد گزینههای مشارکت موجود افزایش مییابد و جهانی را ایجاد میکند که در آن، از جمله کشورهای در حال توسعه، میتوانند از میان فهرستی از امکانات، یکی را انتخاب کنند. بنابراین، به اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن توصیه میشود که به طور قانعکنندهای به خواستهها و نیازهای کشورهای بریکس، چه از طریق کانالهای دوجانبه و چه چندجانبه، گوش فرا دهند و با آنها تعامل داشته باشند. در بسیاری از شرایط، ایجاد تعادل بهتر بین معاملهگرایی و ارزشها اجتنابناپذیر خواهد بود.
اتحادیه اروپا به عنوان ذینفع تنوع در یک نظم چندقطبی: کشورهای بریکس به طور فعال در حال تنوع بخشیدن به مشارکتهای استراتژیک و روابط اقتصادی خود هستند تا وابستگی بیش از حد به نهادهای تحت رهبری غرب و دلار آمریکا را کاهش دهند. با توجه به عدم قطعیتی که اکنون بر سیاست خارجی ایالات متحده حاکم است، این تلاشها فقط افزایش خواهد یافت و به طور مشابه جذابیت گروه بریکس را به عنوان بستری برای تنوع افزایش میدهد. بنابراین، اتحادیه اروپا برای اینکه جایگاه خوبی در یک دنیای متنوع داشته باشد، میتواند (۱) جذابیت خود را به عنوان یک مسیر مناسب تنوع بهبود بخشد (و از این طریق به نفع خود نیز باشد)، و (۲) بازسازی در حکومت جهانی را بپذیرد تا منافع کشورهای تازه توسعه یافته یا هنوز در حال توسعه را بهتر منعکس کند. در غیر این صورت، اتحادیه اروپا در معرض خطر کنار گذاشته شدن از ساختارهای نوظهور در حکومت جهانی قرار میگیرد و نهادهای سنتی تحت رهبری غرب، اهمیت و مشروعیت خود را از دست خواهند داد.
موسسه مذکور توصیههای سیاستی را زیر نقاط عزیمت مشخصی را برای اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن فراهم میکند تا با کشورهای (بالقوه) بریکس تعامل داشته باشند و با نظم نوظهور چندقطبی سازگار شوند:
۱. تثبیت موقعیت اتحادیه اروپا به عنوان یک تأمینکننده مالی توسعه پایدار و قابل دسترس:
- ایجاد ابزاری برای مبارزه با بحران بدهی به منظور حمایت از کشورهای در حال توسعه که با چالشهای مالی مواجه هستند.
- افزایش بودجه برای تأمین مالی توسعه به منظور ارائه جایگزینهایی برای پروژههای توسعهای تحت رهبری چین یا کشورهای عضو بریکس.
- بهبود دسترسی به تأمین مالی توسعه با کاهش شرایط، کاغذبازیهای اداری و افزایش شفافیت.
- افزایش مشارکت سرمایه خصوصی برای بسیج سرمایهگذاریهای بیشتر در بازارهای نوظهور.
۲. افزایش مشارکت کشورهای عضو بریکس/جنوب جهان در سیاستگذاری و حکومت جهانی اتحادیه اروپا:
- مشارکت در مشاوره اولیه با ذینفعان برای اطمینان از اینکه سیاستها منعکسکننده نیازهای کشورهای شریک هستند.
- حفظ حضور محلی قوی برای درک بهتر و رسیدگی به شرایط و نیازهای محلی.
- حمایت از نقشهای بزرگتر برای کشورهای منتخب بریکس در سازمانهای بینالمللی برای انعکاس نفوذ رو به رشد آنها در صحنه جهانی.
- تنوعبخشی به قدرت ارزی جهانی برای کاهش وابستگی به دلار آمریکا و تقویت یورو.
۳. هماهنگی سیاستها:
- اتخاذ یک رویکرد «تمامعیار دولتی» در دولت هلند برای یکپارچهسازی استراتژیها برای تعامل بینالمللی.
- هماهنگی مشارکتهای دوجانبه بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا و کشورهای ثالث با اهداف کلی اتحادیه اروپا برای تضمین سیاست خارجی منسجم.
- ایجاد چارچوبهایی برای بحثهای سیاست خارجی در سراسر اروپا برای جمعآوری بینشهای جامع ژئوپلیتیکی.
- مشورت با کسبوکارهای اروپایی فعال در بازارهای نوظهور برای همسوسازی سیاست خارجی با نیازهای رقابتی.
۴. آموزش نسل آینده دیپلماتهای آگاه:
- سرمایهگذاری در مطالعات منطقهای برای پرورش تخصص جهت اطلاعرسانی در سیاستگذاری.
- تضمین مسیر حرکت دانشجویان به سمت دیپلماسی و سیاستگذاری با ارتقای پتانسیل شغلی در مطالعات منطقهای.