استعفای آلبایراک ( وزیر سابق دارایی و خزانهداری ترکیه ) یک سرآغاز
روزنامه جمهوریت در هفته گذشته در مقالهای به قلم دنیز یلدیریم به موضوع استعفای برات آلبایراک، وزیر سابق دارایی و خزانهداری ترکیه پرداخته است که مشروح و برگردان آن به شرح ذیل است:
لازم بذکر است مطالب مندرچ در این مقاله و نظرات ارائه شده ر آن تنها بر عهده نویسنده متن می باشد .
قبل از هر چیز باید بگوئیم که برات آلبایراک استعفا داد. معنای این جمله این است که وی را از سمتش برکنار نکردند این خود یک معنای نمادین دارد. آلبایراک در استعفای خود با تأکید بر رقابت موجود در حزب (عدالت و توسعه) گفت که اوضاع شیر تو شیر است. این جمله آلبایراک بسیار مهم است. به طور خلاصه، بحران استعفای آلبایراک بدون اطلاع اردوغان که به خوبی نیز مدیریت نشد، نشان از شکاف گسترده در حزب عدالت و توسعه دارد که ریشههای آن تا خانواده اردوغان پیشروی کرده است.
برات آلبایراک از طریق شبکههای اجتماعی استعفا داد. دولت نتوانست این روند (استعفای آل بایراک) را به خوبی مدیریت کند. رفتار رسانههای ترکیه نیز در این ارتباط که حقیقتا بدون اجازه و دریافت مجوزها از مراجع بالا، چیزی را پخش نمیکنند، بسیار منفعل کننده بود.
در بخش اقتصادی، بیکاری و هزینههای زندگی در دوره برات آلبایراک افزایش یافت. ذخایر بانک مرکزی به پایان رسید، لیر ترک بیارزش و مردم فقیر شدند. اما چه کسی او را تا به آن مقام بالا کشاند؟ و علیرغم اینکه نگرانیها و اعتراضات از عملکرد وی حتی در میان اعضای حزب عدالت و توسعه وجود داشت اما همچنان آلبایراک بر مسند خود تکیه و به فعالیتهای خود ادامه میداد. در واقع سوال اساسی این است که چه خصوصیات تعیین کنندهای در برات آلبایراک وجود داشت که سبب شد تا وی را به این سمت بیاورند و علیرغم اینکه وی با سیاستهایش، اقتصاد و وضعیت مردم را رو به فلاکت کشانده بود اما همچنان بر ماندن ایشان بر این سمت اصرار وجود داشت؟ البته همگان پاسخ این سوالات را به خوبی میدانند. اما اگر در این خصوص حکومت با روشنگریهای خود پاسخ این سوالات را ندهد، این بدان معناست که برات آلبایراک را تخته سیبل خود مشخص کردهاند تا او را گناهکار نشان دهند. اما نباید فر اموش کرد که آلبایراک یک نتیجه است.
آنچه مشخص و مبرهن است این است که در مواجهه با اوضاع نابسامان اقتصادی نمیتوان بدون رعایت مصالح کشور و با انجام دادن یک سری عزل و نصبها اقتصاد را نجات و کشور را به سطح بالایی رساند. آنچه مهم است این است که آیا با آمدن افراد جدید، برای شرکتها و اشخاصی که صاحب رانت هستند، محدودیت ایجاد خواهد شد؟ آیا نگرشها و سیاستهای در قبال کارگران، کشاورزان و سایر اقشار زحمتکش جامعه که برای حق و حقوق خود مقاومت میکنند، تغییر خواهد کرد؟ قطعا خیر، در واقع با عزل و نصب اشخاص، پیام به صاحبان سرمایه در لندن و نیویورک مخابره میشود و همچنین به کسانیکه در فکر جدایی از حزب میباشند.
با استعفای آلبایراک، برنده در سطح ایدئولوژیک، جمهوریخواهی به طور عینی است. مردمیکه حکومت خانوادگی و خویشاوندی را هضم نمیکنند و اثرات این نوع مدیریت را در اوضاع آشفته اقتصادی خود به عینه میبینند، جمهوریخواهی تفکر غالب آنان است. در واقع این استعفا امکان لرزش سیستم ریاستی را نشان داد. شکست سیستمیکه ضد لیاقت بوده و به مردم نیز خدمت نمیکند بر همگان ثابت شد. میلیونها نفر بیکار هستند، جوانان نمیتوانند شغلی پیدا کنند و از ارتقا آنها جلوگیری میشود. بیشتر جوانان میخواهند به خارج از کشور بروند. به دلیل وجود سیستمیکه مبنایش پارتی بازی است.
صرف نظر از تحصیلات و توانمندیهای آلبایراک، علی رغم اوضاع نابسمان اقتصادی در دوران مدیریت ایشان، سیستم مدام و با اصرار وی را در آن سمت نگاه داشت و در نهایت این سیستم از قویترین نقطه خود شکسته شد و اکنون نوبت مبارزه جوانان و کسانی است که کارشان غصب شده است. اکنون باید همه فریاد بزنند: لیاقت، لیاقت، لیاقت. احترام به کار و علم.